كليات
چاه زمزم، از ديگر اماكن مسجدالحرام است كه با نامهاى چاه اسماعيل، حَفيرة عبد المطّلب، شَفاءسُقْم ، عافيه، مَيْمونه، طُعْم، بَركة، بَرّة و ... شناخته مى شود. اين چاه در قسمت شرقى مسجدالحرام است و همانند ديگر مشاهد حج، از آثار ابراهيم، اسماعيل و هاجر است.
اين چاه در آغاز، منبع
تأمين آب مكه بود و پس از آن چاههاى ديگرى در مكه و اطراف آن ايجاد شد. عربها براى اين چاه تقدّس بسيار قائل بودند و حتى مى گويند كه ساسان بن بابكان جدّ سلسله ساسانى نيز از اين چاه آب نوشيده است! اين را نشانى از آن دانسته اند كه ايرانيان هم براى
زمزم حرمتى قائل بوده اند.
اين آب همواره نزد مردم مكه قِداسَت و اهميت فراوانى داشته است. آنان مردگان خود را با آب
زمزم غسل مى دادند و خود مقيد به استفاده و نوشيدن از آن بودند.
پيامبر
صلى الله عليه و آلهبيشتر از آب
زمزم مى نوشيدند و در هر جا كه بودند، از اصحاب مى خواستند آن را براى آشاميدن و وضو ساختن ايشان فراهم آورند. آن حضرت
زمزم را از چشمه هاى بهشت و از آيات خداوندى در حرم اللَّه و بهترين آب روى زمين دانسته اند.
منشا پيدايش زمزم
هنگامى كه ابراهيمعليه السلام، هاجر و تنها فرزند او اسماعيل را به وادى خشك و سوزان مكه آورد، همراه مادر اسماعيل مشك آبى بود و هيچگونه زاد و توشه اى غير از آن نداشت. حضرت ابراهيم آن دو را كنار درختچه اى در نزديكى جاى كعبه نشاند و سپس از مكه خارج شد و آنان را به خدا سپرد. پس از اندك زمانى آبِ همراه هاجر تمام و شيرش نيز خشك شد.
هاجر در پى آب، فاصله ميان كوه صفا و مروه را دوان دوان، هفت بار پيمود. هنگامى كه نزد كودكش بازگشت،
جبرئيل عليه السلامبر او ظاهر شد و بر زمين كوبيد كه به قدرت الهى آب از همانجا به روى زمين فوران زد. مادر اسماعيل
عليه السلامبه آب، كه جارى بود، گفت: «زَمْ زَمْ»؛ يعنى بايست. خود نيز مقدارى خاك و شن اطراف آن ريخت تا مبادا پيش از آن كه آب را در مشك بريزد، به زمين فرو رود! در برخي روايات آمده، اگر هاجر چنين نمى كرد، شايد
زمزم رود روانى مى شد. هاجر مشك را پر كرد و به فرزندش نوشانيد.
البته در اينكه پيدايش
زمزم با چه شيوه و چه عاملى بوده، اختلاف است.
برخى آن را به شهپر
جبرئيل يا پاشنه پاى او يا سرانگشت او نسبت داده اند كه به صورت انسانى در آمد و چنين مأموريتى را انجام داد و آب
زمزم را جارى ساخت.
برخى ديگر آن را با اثر پاى اسماعيل به عنوان يك كرامت و اعجاز مرتبط دانسته و گفته اند: اين هنگامى بود كه كودك از تشنگى و بى قرارى پاشنه پاهايش را بر زمين مى ساييد كه ناگاه آب از زمين جوشيد. روايات فريقين نيز در اين باب مختلف است؛ چنانكه مورّخان نيز در اين خصوص به گونه هاى متفاوت سخن گفته اند.
گروه سوّمى از مورّخان نيز به شيوه احتياط آميز از جوشش آب و پيدايش
زمزم به اراده خداوند سخن گفته اند و متعرض چگونگى آن نشده اند.
اسامي زمزم:
زمزم نامهاى مختلفى دارد نظير: «ركضة جبرئيل» به معناى قدمگاه جبرئيل، «حفيره اسماعيل»، به معناى چاه اسماعيل، «حفيره عبدالمطلب» به معناى چاه عبدالمطلب، «برّه» به معناى پرخير، «مضنونه» به معناى نفيس، «رواء» به معناى آبرو، «شبعه» به معناى سير كننده، «شفاء سقم» به معناى شفاى بيمارى و «زمزم».
به اين علت به اين آب
زمزم مى گويند كه هاجر بعد از آنكه آب زير پاى اسماعيل آشكار شد با ريگها دور آن را گرفت تا آب در آنجا جمع شود (زمّ يعنى جلو چيزى را گرفتن يا جمع كردن).
براى
زمزم اسامى ديگري نيز گفته اند؛ از جمله: بركة، سَيّده، نافِعَه، عَونَه، بُشْرى، صافيه، عَصِمَه، سالِمَه، مِيْمُونه، مُباركه، كافيه، عافيه، طاهِره، طَعامٍ طُعْم، شَفاءٍ سُقم و ..
زمزم و شكل گيري شهر مكه
در دشت مكه آبى وجود نداشت و هيچ كس نيز در آن زندگى نمى كرد، تا اينكه خداوند (چاه)
زمزم را براى اسماعيل
عليه السلامبه وجود آورد و در پى آن، مكه آباد شد و قبيله اى از يمن به نام
جُرهُم به خاطر وجود آب، در آن ساكن شدند. اگر آبى كه خداوند متعال براى اسماعيل
عليه السلامقرار داد وجود نمى داشت، كسى در آن روزگار در مكه ساكن نمى شد.
مدتي پس از پيدايش
زمزم كاروانى از آن نزديكي عبور كرد كه از قبيله «جرهم» بود. آن كاروان از شام برگشته و از راه پايين مكه مى گذشت. كاروانيان پرندگانى را ديدند. يكى از آنان گفت در اين دشت هيچگاه آب و ساكنى نبوده است.
ايشان دو تن از سقاهاى خود را در پى آن فرستادند، آنان وقتى نزد مادر اسماعيل آمدند، با او سخن گفتند و سپس نزد كاروان خويش باز گشتند. و آن جايگاه را بدانان خبر دادند. پس كاروانيان نزد مادر اسماعيل آمده، سلام دادند و او پاسخ داد. آنان پرسيدند: اين آب از آنِ چه كسى است؟ مادر اسماعيل پاسخ داد: از آنِ من است. آنان گفتند
اجازه مى دهى كه به همراه تو در كنار اين آب زندگى كنيم؟ گفت: آرى.
ابن عباس مي گويد: پيامبرصلى الله عليه و آلهفرمودند: پاسخ مثبت به مادر اسماعيل از جانب خداوند القا گرديد و او دوست داشت كه كسانى در اطرافش باشند.
پس در آنجا فرود آمدند و سپس كسى فرستادند كه زن و فرزندانشان را هم بياورد. همگى آمدند و در زير همان درخت ساكن شدند و براى خود سايبانى ساختند و هاجر به همراه فرزندش اسماعيل با ايشان زندگى كردند.
زمزم محو مي شود
«جُرهميان» از آب
زمزم نوشيدند و ساليان دراز بر اين منوال گذشت و آنان همچنان در آنجا ساكن بودند. آنگاه كه جُرهميان حرمت حرم را نگاه نداشته و خانه را خوار و سبك شمردند و اموالى را كه به كعبه اهدا مى گرديد آشكارا و پنهانى خوردند و به همراه آن گناهان بزرگى را در آن مرتكب گرديدند، آب
زمزم كاهش يافت و سپس قطع گرديد. جايگاه چاه با گذشت زمان فرسوده شد و در اثر سيلهاى پى در پى نشان چاه نيز از ميان رفت.
«عمر بن حارث بن مضاض بن عمرو جُرهمى» قوم خود را پند و اندرز داد كه در منطقه حرم ستم نكنند و بى حرمتى روا ندارند و بدانان گفت: مكه سرزمينى است كه ستمگر نمى تواند در آن باقى بماند، پس خدا را پاس داريد پيش از آنكه كسانى بيايند و شما را با خوارى و كوچكى از آن برانند. در آن صورت است كه آرزو مى كنيد بتوانيد بر كعبه طواف كنيد ليكن ياراى آن را نخواهيد داشت. هنگامى كه مشاهده كرد آنان پند و اندرز او را نشنيده مى گيرند و بدان ارجى نمى نهند، به دور از چشم هر بيننده اى، دو غزال زرّينى را كه در كعبه قرار داشت، به همراه شمشيرهايى از قلع كه آنها نيز در درون كعبه بود شبانه در محل چاه
زمزم از ترس ديده شدن آن، آنها را پنهان نمود.
آنگاه خداوند «خزاعه» را بر آنان مسلّط ساخت و جرهميان را از حرم اخراج كرد. در اين حال بزرگى و فرمانروايى كعبه و مكه در دست «خزاعه» قرار گرفت و اين زمانى بود كه محل
زمزم پوشيده و ناشناخته باقى مانده بود .
حضرت عبدالمطلب و حفر مجدد زمزم
محدّث گرانقدر، مرحوم كلينى از على بن ابراهيم و برخى از محدّثان ديگر روايت كرده است كه: چون قُصىّ بر خزاعه غلبه يافتند، جايگاه
زمزم را نمى دانستند و محل آن پنهان بود تا اينكه عبدالمطّلب فرمانرواى مكه گرديد و براى او در كنار كعبه فرشى مى گستردند و جز او كسى داراى چنين منصبى نبود.
عبدالمطّلب بزرگ قريش بود و سقايت حاجيان را بر عهده داشت و از چاههاى اطراف مكه با شتران خود آب مى آورد و به زائران بيت مى نوشاند. و چون فرزندى جز حارث نداشت، اين كار براى او دشوارى بسيار به همراه داشت.
براى مدتى مكه شاهد خشكسالى شد و بر اثر نباريدن باران، چاههاى مكه خشكيد و مشكل بزرگى پديد آمد. چون موسم حج سپرى شد و قريش به محل زندگى خود ـ مكه ـ برگشتند، در يكى از شبها در خانه عبدالمطّلب گرد آمدند و از دشوارى هايى كه عبدالمطّلب براى تهيه آب تحمل كرده بود، سخن گفتند و در آن ميان از چاه
زمزم گفتگو شد و آرزو كردند كه اىكاش مى توانستند به آن دست يابند. در اين حال عبدالمطّلب به فكر افتاد كه اگر موفق به حفر
زمزم شود آرزويى بزرگ تحقق يافته است و مشكل آب در مكه حل خواهد شد.
در يكى از اوقات كه عبدالمطّلب در جوار كعبه و در
حجر اسماعيل آرميده بود، كسى را درخواب ديد كه به اوگفت: «احفر برّة»؛ «بره را حفر كن». پرسيد: برّه چيست؟ روز دوم آمد و گفت: «طيبه را حفر كن» و روز سوّم آمد و گفت «مضنونه را حفر كن» پرسيد مضنونه چيست؟ تا اين كه روز چهارم آمد و گفت:
زمزم را حفر كن؛ آبى را كه نخشكد و مورد نكوهش قرار نگيرد و انبوه حاجيان را سيراب كند، آنجا كه زاغى با منقار و پاى قرمز بر لانه مورچگان منقار زند. و در آن حال بر محل
زمزم سنگى بود كه مورچهگان از زير آن خارج مى شدند و زاغى آنها را مى خورد.
بدينوسيله عبدالمطّلب محل چاه را شناسايى كرد و قريش را گفت: «چهار شب است كه مرا به حفر
زمزم فرمان مى دهند و اين مايه عزت و افتخار ماست». اما قريش نه تنها وى را يارى ندادند حتي به دليل وجود بتى كه در آنجا بود مانع كارش شدند. اما او با كمك فرزندش حارث به حفر
زمزم پرداخت و چون با دشوارىِ اين كار روبه رو شد به درِ كعبه آمد و دستهاى خود را به دعا برداشت و در آن حال نذر كرد كه اگر ده پسر پيدا كند، عزيزترين آنها را قربانى نمايد و حفر را ادامه داد تا به نقطه اى رسيد كه اسماعيل آن را حفارى و اطرافش را سنگچين كرده بود و در اين هنگام به آب دسترسى پيدا كرد و
تكبيرگفت و قريش نيز
تكبيرگفتند و خطاب به او اظهار داشتند: اى ابو حارث! اين ميراث (پدران) ماست و ما را در آن سهمى است! و عبدالمطّلب در پاسخ آنان گفت: شما در حفر آن مرا يارى نداديد و اين آب براى هميشه براى من و فرزندان من خواهد بود».
در وقت بازگشايى زمزم، دو غزال طلا و مقدارى جواهر و شمشير و طلاى زيادى كه به حرم هديه شده و در
زمزم دفن شده بود، يافت شد. عبدالمطلب با اين طلاها درى براى كعبه ساخت. پس از آن، خداوند به وى ده پسر عطا كرد. او نيز براى اداى نذر خود، ميان آنان قرعه انداخت كه نام «عبداللَّه» محبوبترين پسرانش در آمد؛ آنگاه ميان عبداللَّه و از ده تا صد شتر قرعه زد كه قرعه به نام صد شتر افتاد و آنها را در راه خدا قربانى كرد و گوشتشان را ميان باديه نشينان انفاق نمود. بر اساس اين سنت، از آن روز ديه يك مرد صد شتر تعيين شد.
سقايت حجاج
قرآن از زبان حضرت ابراهيم
عليه السلاممكه را (بوَادٍ غَيْرِ ذِىزَرْعٍ) ناميده؛ يعنى جايگاه خشكى كه با كم آبى روبرو است و رويش گياهان در آن ناممكن است. در آغاز، چاه زمزم وسيله
تأمين آب آنجا بود؛ اما به مرور چاههاى ديگرى نيز در اطراف آن به وجود آمد. در واقع، حضور شمار فراوانى از حجاج در هر سال، در اين شهر مقدس، ايجاب مى كرد تا براى تهيه آب، تلاش بيشترى صورت گيرد. به همين دليل، از پيش از اسلام، يكى از مناصب مهم در مكه، منصب سقايت بوده و خلفا، اميران و حاكمان مكه نيز هميشه در انديشه ايجاد چاههاى جديد براى
تأمين آب آشاميدنى، غسل و حمام براى زائران و مردم بوده اند. هنگام ظهور اسلام، سقايت حاجيان از آب
زمزم در دست عباس بن عبدالمطّلب بود.
فضيلت زمزم
- در روايات اهل بيتعليه السلام، نوشيدن از آب زمزم سفارش شده است
- همه مسلمانان به متبرك بودن آن باور دارند.
- روايات موجود نشان مى دهد كه پيامبرصلي الله عليه و آله وسلمو امامانعليه السلامبه طور معمول بعد از طواف، از آب زمزم استفاده مى كردند.
- پيامبر خداصلى الله عليه و آله: آب زمزم، شفاى هر دردى است.
- پيامبر خداصلى الله عليه و آله: آب زمزم، به همان انگيزهاى كه نوشيده مى شود [، اثر گذار است]. اگر آن را به قصد شفاى خود بنوشى، خدا شفايت مى دهد، و اگر به قصد پناهجويى بياشامى، خدا پناهت مى دهد، و اگر به قصد سيراب شدن بنوشى، تشنگى ات را برطرف مى كند.
- پيامبر خداصلى الله عليه و آله: آب زمزم، شفاى دردى است كه به خاطر آن نوشيده شود.
زمزم در روايات
- امام علىعليه السلامفرمود:«آب زمزم، بهترين آب روى زمين است.»
- پيامبرصلى الله عليه و آلهفرموده اند: «زمزم بهترين چاههاى دنيا است».
- و نيزگفته اند هرگز از آب چاه زمزم كاسته و خشك نخواهد شد. بهترين خوراك و مايه سلامت از هر درد است.
- هرگاه پيامبرصلى الله عليه و آلهمى خواست به كسى تحفه اى دهد، از آب زمزم به او مى نوشاند.
- على بن مهزيارميگويد: امام جوادعليه السلامرا در شب زيارت ديدم. طواف نساء را انجام داد و پشت مقام، نماز خواند. سپس وارد زمزم شد و به دست خود با دلوى كه نزديك حجر الاسود بود آب كشيد و نوشيد و بر بخشى از تنش ريخت. سپس دو بار به درون زمزم سركشيد [و نگريست.]
آداب استفاده از زمزم
- مستحب است پس از نوشيدن آن بگويى: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً وَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ شِفَاءً مِنْكُلِّ دَاءٍ».
- مستحب است حج گزار بعد از فراغ از نماز طواف و پيش از سعى، از آب زمزم قدرى بياشامد و به سر و پشت و شكم خود بريزد و بگويد:«اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً وَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ سُقْم». «خداوندا! اين را عملى سودمند و رزقى گسترده و درمانى براى هر درد و بيمارى قرار بده.»
اسرار زمزم
يك) بخشش گناهان
نوشيدن آب
زمزم گناهان را مى برد، آنها را مى شويد و درون انسان را پاك مى گرداند. رسول خدا
صلى الله عليه و آلهفرمود:«كسى كه هفت بار طواف كعبه كند و دو ركعت نماز پشت مقام بخواند و از آب
زمزم بنوشد، تمام گناهان او- هر مقدار كه باشد- آمرزيده مى شود.»
سرّ اين تأثير شگرف آن است كه نهر
زمزم از نهرهاى بهشتى است كه در روى زمين جارى است، پيداست كه هر گاه آبى از بهشت به درون و بيرون آدمى ريخته شود او را از هر جهت پاك و مبرا خواهد كرد. لذا آب
زمزم بهترين آبهاى روى زمين است.
دو) درمان دردها
آب
زمزم براى كسى كه آن را بنوشد شفاست، دردهاى او را درمان مى كند، آلام او را از بين مى برد و امراض روحى، روانى و تنى انسان را علاج مى كند. رسول خدا
صلى الله عليه و آلهفرمود: «مَاءُ زَمْزَمَ شِفَاءٌ لِمَا شُرِبَ لَهُ». همچنين ايشان فرمود: «مَاءُ زَمْزَمَ دَوَاءٌ مِمَّا شُرِبَ لَهُ». آب
زمزم هم شفا مى دهد، هم دواى دردها محسوب مى گردد. امام صادق
عليه السلاممحدوده شفاى آب
زمزم را تعميم داده، آن را براى هر دردى مؤثر مى داند. «زَمْزَمَ شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ». شفادهى آب
زمزم اختصاصى به دردهاى ظاهرى و سطحى ندارد، اين آب مى تواند آلام روحى را هم درمان كند، بيمها، اندوهها و افسردگى ها را از بين ببرد.
رسول خدا
صلى الله عليه و آلهفرمود: «مَاءُ زَمْزَمَ شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ وَ أَمَانٌ مِنْ كُلِّ خَوْفٍ وَ حَزَنٍ».«آب
زمزم هر دردى را شفا مى دهد و از هر بيم و اندوهى ايمن مى دارد.»
زمزم در گذر زمان
- اولين بارسقاخانۀ آب زمزم در صحن مسجدالحرام بين ركن ومقام توسط عباس بن عبدالمطلب ساخته شد وسقاية العباس نام گرفت. بعدها درسال65 ق. هنگام توسعه ، آن را به شرق مسجدالحرام انتقال دادند وبرروي آن گنبدي چوبي نصب كردند به نام " قبة العباس ".
- آل زبير متولى توقيت نماز در مسجد الحرام بودند. بعدها عباسيان به دليل درگير شدن در كار خلافت، كار سقايت زمزم را هم به آنان واگذار كردند. دراين ايام كه فرزندان عباس عموي پيامبر دنبال اين ميراث خانوادگي نرفتند ، ديواري دور چاه زمزم كشيده مي شود . به طوري كه هر كس مي خواست از آن بنوشد مي بايست از اين ديوار بالا رود وبوسيله طناب و قرقره اي، از آن آب استخراج كند.
- مهدى عباسي دو قبّه در كنار چاه زمزم در سمت شرق آن ساخت؛ يكى براى سقايت، جايى كه عباس در آنجا سقايت مىكرد، و ديگرى محلى براى نگهدارى قرآنها.
- مدتي بعد در دوران امين، آب زمزم كم شد و حتى خشكيد، به طورى كه در كف آن كسانى نماز خواندند. خليفه به عمر بن ماهان عامل خود در بريد و صوافى دستور داد چند ذرع كندند تا آن كه آب بيرون زد. در آنجا بود كه دريافتند آب از سه جهت وارد چاه زمزم مىشود؛ يكى برابر ركن اسود، ديگرى برابر ابوقبيس و صفا، و سوم برابر مروه. عمق جاه تاآن وقت چهل ذراع در خاك و 29 ذراع كنده در صخره بود.
- در سال 252ش. (259 ق.)اين بنا (قبه العباس)با سنگ تجديد مي شود.
- ابن جبير در سفرنامه اش راجع به زمزم مي نويسد: ...باب قبّه زمزم به سمت شرق بوده است. همين طور درِ قبّه عباس به سمت شمال قرار داشته است. هر دو قبّه انبار وقفيات كعبه از مصحفها و كتابها و شمع و غير آنها بوده است. قبّه عباسيه، محل آبرسانى به حجاج بوده و تا به امروز- يعنى زمان ابن جبير- آب زمزم در آنجا خنك مى شود و شبها آن آب را در كوزه هايى كه آن را دورق مى نامند و يك دسته دارد، بيرون آورده به حاجيان مى دهند. در قبّه عباسيه صندوق چوبى فراخى هست كه در آن مصحفى متعلق به يكى از خلفاى اربعه به خط زيد بن ثابت كه 28 سال پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه و آلهنوشته شده، وجود دارد كه اوراق آن بسيار بزرگ است. سپس ابن جبير مى گويد: در مكه وقتى قحطسالى شده يا مردم در تنگنا قرار مى گيرند آن مصحف را بيرون آورده، درِ كعبه را باز مى كنند و آن را در قبّة المقام در داخل كعبه مى گذارند. آن گاه مردم در حالى كه سرهايشان را برهنه كرده اند، با حالت تضرّع اجتماع كرده از جاى خود تكان نمى خورند تا رحمت خداوند برسد.
- در سال1093ش.(1126 ق.) درتجديد بناي دوبارۀ "قبة العباس" آن را به صورت هشت ضلعي مي سازند در حالي كه قبلا به صورت مربع بوده است .
- به مرور ايام ، كه ديگر از اين سقاخانه استفاده نمي شد، از آن جهت نگهداري قرآن ها و كتاب هاي وقف شده براي طلاب علوم ديني استفاده مي شد تا اين كه در سال 1222ش. (1259ق.) يك كتابخانۀ كاملي در محل آن تأسيس مي شود و همين كتابخانه بعدها گسترش مي يابد و اكنون در بيرون مسجدالحرام به اسم « مكتبة الحرم المكي الشريف » شناخته مي شود.
- سقاخانه هاي صحن مسجدالحرام دردهۀ هفتاد، قرن 14 هجري به 8 عدد مي رسد.
- جهت استفاده و رفاه زائران، در حدود سال 1334ش.(1374ق.) هم زمان با نصب اولين موتورآب روي زمزم، ساختماني بر فراز آن احداث شد، ولي از آنجا كه در هنگام ازدحام طواف كنندگان اين بنا ، مانع طواف مي شد، سال 1343ش. زيرزميني ساختند واين تأسيسات را به آن جا انتقال دادند
زمزم در حال حاضر
در سال هاي اخير، با اقبال گسترده تر مسلمانان ، باز هم به فضاي بيشتري براي مطاف نياز بود، لذا در سال 1382 زيرزمين را هم پوشاندند . وبه جاي آن درضلع شرقي مسجد الحرام جايگاه ويژه اي رابراي استفادۀ خيل عظيم زائران از آب
زمزم احداث كردند كه اين غير از جايگاه هاي خاص
زمزم در شبستان هاي مسجدالحرام و ظرف هاي مخصوص (كلمن )
زمزم در جاي جاي مسجدالحرام است . اين جايگاه نيز در سال 1391 ش. به جهت توسعه مجدد مطاف تخريب گرديد.
آب
زمزم پس از استخراج به ساختمان تصفيه، واقع در خيابان اجياد، نزديك طريق دايري سوم پمپاژمي شود و بعد از تصفيه در ساختمان خاص خنك كردن آب ( كه در نزديكي باب الفتح قراردارد )، خنك شده دگر بار به مسجد الحرام منتقل مي شود. هر روز مقداري آب
زمزم براي مسجدالنبي با تانكرهاي مخصوص حمل آب فرستاده مي شود. گفتني است اين ساختمان تا پيش از توسعه مسجدالحرام در سال 1391 ش. در اين مكان قرار داشته است.
مرسوم است مسلمانان پس از انجام حج يا عمره، قدرى از آب
زمزم را به بلاد خود مى برند. در اينباره، به خصوص حجاج
تركيه و مصر گوى سبقت را از ديگران ربوده اند.
مشخصات چاه زمزم
اكنون دهانه آن 5/ 1 متر، عمق آن سى متر و فاصله اش تا كعبه 21 متر است. اين چاه تا حدود 13 متري سنگ چين است و چشمه هاي جوشش
زمزم در اين عمق واقع شده اند. نكته قابل توجه اين كه چشمه اصلي
زمزم در جهت حجرالاسود قرار دارد.
متوسط مصرف آب
زمزم به وسيله زائران بيت اللَّه، حدود ده هزار متر مكعب در روز و 765 متر مكعب در ساعت؛ يعنى 29600 ليتر است.
منابع جهت مطالعه :
- حج و عمره در قرآن و حديث
- تاريخ مكه ازرقي
- شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام
- التاريخ القويم لمكة و بيت الله الكريم يا ترجمه فارسي آن با نام كعبه و مسجد الحرام در گذر تاريخ
- آثار اسلامي مكه و مكدينه
- تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه
- حجر اسماعيل (در نگاه قرآن، روايات، فقه و تاريخ)
- تاريخ مكه (از آغاز تا پايان دولت شرفاى مكه - 1344 ه . ق)
- زمزم (تاريخچه، تحولات، آثار)
- تحفة الكرام في تاريخ مكة وبيت الله الحرام
- اسرار عرفانى حج
- موزه و پرده بافي مكه مكرمه